همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

تا چند سال پیش روبروی مسجد تُرک ها ( در انتهای بازار کفاش ها و ابتدای بازار پاچنار) یک مغازه خنزر پنزر فروشی بود که صاحبش را به حسین گدا می شناختند. اینکه چه کسی برای اولین بار به او این لقب را داده مشخص نیست اما به گفته اهل محل، مغازه حسین گدا از آن مغازه های غریبی بود که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا می شد؛ از کاسه و کوزه گرفته تا کت و کلاه و لوازم خانگی و اسباب بزک و دوزک همه را از سالم گرفته تا خراب و تعمیری  در مغازه اش تلنبار می کرد. به قولی، نه خریدش روی حساب بود و نه فروش اش... جالب اینکه وقتی جنسی هم می خرید خودش آن را در دکان جابجا نمی کرد و به فروشنده می گفت خودت برو جایی برایش پیدا کن و جالب تر اینکه وقتی هم جنسی می فروخت باز از جایش تکان نمی خورد و به خریدار می گفت خودت  برو چیزی را که می خواهی پیدا کن ! تنها کاری که می کرد نشستن روی چهارپایه اش بود و گرفتن پول و « خدا برکت دهد» و « خیرش را ببینی» گفتن و بگو و بخند با مشتریان!

حسین گدا معتقد بود که مشتری نعمت خداست و کاسب باید قدر او را بداند و او را حفظ نماید. برای همین به مشتری ها می گفت « من شما را دوست دارم چون شما اسباب آسایش من و خانواده ام هستید. من سر شما را کلاه نمی گذارم، چون اگر این کار را بکنم بی رزق و روزی می مانم!» و برای همین اعتقاداتش بود که هیچ وقت با مشتری هایش تلخی نمی کرد و حق را در هر صورتی به آنها می داد.  یک جمله مشهور هم داشت که « دو ده نیم بهتر از یک ده است» یعنی دو تا نیم ریالی که کاسب از دو مشتری بگیرد بهتر از یک ریال یک مشتری است!

حسین گدا سواد چندانی نداشت. آدم عامی بود مثل دیگرانی که دور و برش بودند. اما علیرغم بی سوادی اش یک چیز را خوب می دانست و آن اینکه مردم عاشق روی خوش آدم می شوند و سراغ کسی می روند که خوشرو باشد؛ مانند عطاری که توی پاکت داروهایش چند پر خنده بریزد ...

فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل                         چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

۹۵/۰۶/۲۶

نظرات  (۱۵)

بسم الله الرحمن الرحیم
من ایرانی هستم و به خودم افتخار می کنم چون در بین ملتی زندگی می کنم که همه وقتی می خواهند ویژگی های خود را بگویند خودستایی نمی کنند بلکه عیوب خود را می گویند و خوبی های خودشان را می پوشانند تا خودنمایی نکنند.
به نظر من این ویژگی ایرانی که عیب خود را می جوید و به دنبال چاره برای حل آن است بزرگترین ویژگی ایرانی هاست و شاید به همین خاطر است که اینقدر دشمن پیدا کرده است.
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۳ پریســآتیـــس (:
چقدر این حسین آقامتفاوت و خاص بودند و چقدر تفڪر قشنگی داشتند، امیدوارم حسین های این مدلی روز به روز بیشتر شن
به نظر مفهوم واقعی اخلاق در فروشندگی رو دارا هستند ایشون
سخنی از بازاریان قدیم: اگر مشتری داخل مغازه ات آمد و دست خالی بیرون رفت روی یک
  
برگه بنویس:   هنوز کاسب نشدم.
 
انشالله که یاد بگیریم !
مردم قدیما الگو ها و اسوه هایی داشتند که از اونها درس می گرفتند. امروز الگو و اسوه ی ما کیست؟ 
ما انسانها فکر میکنیم بایدهمه فرشته ها بال داشته باشند. نمونه فرشتکان بی بال مادران عزیز ما و همین حسین آقا است.
خداوند او را رحمت کند.و به نیکوکاران قوت روز افزون دهد.
بیایید بررسی کنید چرا اکثر کاسبان ما دوستیشان را با خدا قطع ویا در حال قطع کردن میباشند . فکر میکنم باید فانوس بدست گرفت و حبیب الله ها را پیدا نمود . ان زمان گذشت که کاسبان با دعا وصلوات مغازه هایشان را باز نموده وپس از تلاوتی چند از ایات الهی به کسب وکار مشغول شده وخواهان روزی حلال وبا برکت از خداوند سبحان بودند . هم اکنون اکثرا در حال سبقت گرفتن از یکدیگر در گرانفروشی . احتکار وکم فروشیند . اکثرا رحم ومروت را بوسیدند وبه کناری نهاده اند . باید در اموزه هایمان تجدید نظر کرد و ....
با سلام خدمت شما 
متن خوبی بود امیدوارم که خدای همه ما انسان ها را هدایت نماید اگر بدانیم نان حرام چه اثری در زندگی ما دارد خیلی از کارها را انجام نخواهیم 
خوب باید دید چرا کاسبهای امروزه به جای کاسبی دارند جیب مردم رو خالی میکنند یا بهتر بگم خون مردم رو توی شیشه میکنند. تعارف هم نداریم این کاری که اینها دارند میکنند کاسبی و کسب درآمد حلال نیست.هر بلایی هم که سرمونمیاد از همین مال حرامیه که میاد سر سفره هامون
چرا؟
به خاطر اینکه کسبه امروزه همه فقط دنبال پول درآوردن به هر نحو ممکن هستند و سود بیشتر رو به هرچیز دیگه ترجیح میدندو فکر آخر و عاقبت خودشون نیستند
کدام کاسب امروزی درس مکاسب میخونه.
کدام کاسب امروزی حد اقل احکام مربوط به کسب رو از رساله ها استخراج میکنه و بهش عمل میکنه. 
نمیخواهم بگم هیچکی و لی به مقیاس هم که حساب کنی تقریبا همون هیچکس میشه.
کدام کاسب خمس مالش رومیده؟
باز هم مثل بالا تقریبا هیچکس
کدامکاسب وقتی چشمش به یک نفر که بچش داره بهش التماس میکنه که این یا اون چیز رو براش بخره و میفهمه که پدر از روی نداری نمیتونه برای بچش چیزی بخره به اون بابا کمک میکنه؟
بازهم ...
ما ملت تقریبا همین شدیم که داریم میبین
کاسب های قدیم ویزگی هایی داشتند که ادم های جدید ندارند کار را با یاد خدا اغاز می کردند صبح بعد از نماز در محل کاربودند هوای مردم را داشتند به حرام وحلال دقت زیادی می کردند ولی الان دیگر از آن خبرها نیس
اگر لقمه های حرام سرسفره ها نیاید خیلی از مشکلات هم نخواهد بود ولی چه فایده کوگوش شنوا
سعدی میگه:

سه کس را شنیدم که غیبت رواست / وزین در گذشتی چهارم خطاست
یـــــــــــــــــکی کج ترازوی ناراست کار/ زفــــــــــعل بدش هرچه دانی بیار
دوم پـــــــــــــــــــرده بر بی حیایی متن / که خود می درد پرده ی خویشتن
سوم پادشاهـــــــــــــی ملامت پسند / کزو بر دل خــــــــــــلق بینی گزند

کج ترازوی ناراست خوی...
سلام.چقدر خوبه که هنز هم ادمایی پیدا میشن ک یکم به فکر درد مردم باشن.کاش مردم یکم بیشتر از این به هم رحم میکردن.وقتی خودمون به هم رحم نمیکنیم زندگی هامونم سخت میشه . کاش همه این طرز تفکرو داشته باشن تا شرایط زندگیمون یکم بهتر ش
خدا رحمت کند قدیمی های ما و شما را . کسب هم اگر بود کاسب قدیم که صبح را ذکر خدا شروع میکرد و با یک یا علی در حجره را باز میکردو اجناس را طیب و طاهر و با صداقت و به قمیت عادلانه در معرض فروش می گذاشت البته این اواخر هم اتاق اصنافی بود که به واقع کنترل قیمت داشت یا آن دوران بخ
مطلب خوبی است ، پیشنهاد می کنم در همین ارتباط برنامه روزی پاک رادیو اقتصاد را هم بشنوید برو برچه های این برنامه تمام تلاششان اصلاح وضعیت کاسبی حلال در کشور اس
اصلا کاسب حبیب خدا نداریم از این خریدن به اون فروختن یعنی دلالی پدر این مردم وکشور را داره در میاره کشاورز و تولید کننده بدبخت باید تولیداتشون را به قیمت مفت بدن به دلال و سلف خر بعد عنوان حبیب خدا هم بهشون می