همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

    امروز به همراه تعدادی از دوستان در حال بازگشت از یک سفر کاری به تهران بودیم.  یک پراید سفید با سرعت زیاد به ما نزدیک شد، چراغ داد، بی وقفه بوق زد و پیش از آنکه صبر کند تا راه را برایش باز کنیم، فرمان را به سمت راست پیچاند و از سمت راست سبقت گرفت. کارهایی مانند این را با چند ماشین دیگر هم تکرار کرد. همه از رفتارهایش متعجب مانده اند. حدود دویست متر جلوتر یک سمند دودی رنگ در حال راندن است. پراید سفید با سرعت به او هم نزدیک می شود، بوق می زند و چراغ می دهد. سمند خیلی سریع کنار می کشد که راه برای پرای سفید باز شود، اما درست در لحظه ای که پراید قصد سبقت گرفتن دارد به مسیر خودش باز می گردد، راننده پراید دستپاچه می شود و به زور جلوی تصادف را می گیرد !  راننده سمند خیلی خونسرد است و چند بار دیگر هم این بازی را با پرای سفید تکرار می کند! یکی دو بار هم که راننده پراید تلاش می کند تا از سمت راست سبقت بگیرد، سمند دودی ناگهان سرعتش را زیاد می کند و مانع از سبقت پراید می شود. هرچه راننده پراید یک جامعه ستیز عصبی است، راننده سمند هم یک جامعه ستیز خونسرد و برنامه ریز است. 

مدتی می گذرد و بازی این دو نفر همچنان در جاده ادامه دارد. پشت سرشان صفی طولانی از ماشین هایی پدید آمده که می ترسند به اینها نزدیک شوند. ماشین هایی که راننده هایشان به خوبی فهمیده اند اینها آدم هایی غیر طبیعی و خطرناک هستند. بعد از گذشت حدودا پنج دقیقه، بالاخره راننده سمند رضایت می دهد که پراید سفید رد شود. راننده پراید با ترس و ناامیدی سبقت می گیرد و اندک اندک دور می شود، اما صف ماشین های نگران همچنان پشت سمند دودی ادامه دارد. سمند دودی با دست اشاره می کند که رد شوید! ماشین ها با ترس و احتیاط یکی یکی رد می شوند. وقتی قصد می کنم از کنار سمند دودی سبقت بگیرم، راننده اش را می بینم. مردی حدودا ۶۰ ساله با موهای جو گندمی که لبخندی فاتحانه نیز روی لب هایش نشانده است. گمان می کند ناپلئون بناپارت را در جنگ واترلو شکست داده است. نمی دانم کدامشان خطرناک تر هستند؟ راننده پراید سفید؟ راننده سمند دودی؟ و یا ناپلئون بناپارت؟ نمی دانم، اما هر چه هست می دانم که هر سه آدم های خطرناکی هستند!!  

۹۴/۰۹/۰۶

نظرات  (۶)

من رفتم آموزش رانندگی، کلی مهارت یاد گرفتم. اما دریغ از آموزش فرهنگ رانندگی! می‌گن صداوسیما دانشگاه بزرگی است اما ندیدیم به مردم فرهنگ استفاده از خودرو و آموزش آلوده نکردن طبیعت و و ... را به مردم یادآوری کند. هرچند سرمنشا کل تعلیم و تربیت از خانه شروع می‌شود بعد..
ادمهای گیج ادمهای معتاد ادمهای بی حواس و سهل انگار ادمهای بی جنبه و بیسواد گواهیهای کیلویی بی نظمیهای گسترده ادمهایی باهزار یک جور مشکل روحی و اخلاقی به نظرت بشینند پشت فرمون چی از آب درمیاد صحنه های شرم اور و تکان دهنده هر روز! حالا خودروهای ابو طیاره و پاره اهنهایی به اسم سواری رو هم با جاده های غیر استاندارد که عمریه کسی به دادشون نرسیده رو هم بهش اضافه کن ! از ماست که برماست.
به نظر من این فرهنگ سازی باید از دانش آموزهای ابتدایی شروع بشه.داستانهای آموزنده و حق تقدم و... تو کتابها آورده بشه.حداقل بچه های این دوره در آینده فرهنگ راننندگیشون بیشتر میشه.چون شخصیت آدم از همون بچگی شکل میگیره.
در حال حاضر هم پلیس باید سختگیرانه تر عمل کنه. خیلی وقتا دیدم که پلیس از کنار یه ماشین که تخلف میکنه راحت میگذره و عکس العملی نشون نمیده.بابا فقط اون کسی که تو بزرگراه سرعت غیر مجاز میره و با دوربین سرعتش رو ثبت میکنین و جریمش میکنین که متخلف نیست. اون راننده ای که بدون استفاده از راهنما میپیچه به یه طرف و باعث عصبی شدن راننده های دیگه میشه جرمش بیشتره والا.یا کسی که عادت داره یکسره بوق میزنه.به امید روزی که همه راننده های کشورمون قانونمند باشند
فرهنگ ما همینه. نه فقط تو رانندگی. بلکه در همه زمینه ها... ما ایرانیها فقط ادعامون میشه. هیچ وقت هم فرهنگ رانندگی ما درست نمیشه. هر نیم ساعت 2 کشته ! این خود گواهی است بر بی فرهنگی رانندگی ایرانی ها ! فقط بلدیم بگیم پراید بده... جاده استاندارد نیست و...
رانندگی ایرانی، یعنی «چپاندن خودرو یا موتور در اولین فضایی که خالی می‌شود»؛ یعنی «رفتن از هر راه ممکن نه از راه تعیین شده
۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۳ فتح اللهی
وقتی احساسات بر ما غلبه می‌کند، می‌گوییم بهترین مردم دنیا هستیم در حالی که شاخصهای بهترین بودن را یا نمی‌دانیم یا داریم خودمان را گول می‌زنیم. اما وقتی با معیار به برخی رفتارهایمان نگاه کنیم، می‌بینیم که چقدر ایراد داریم و نوع‌ رانندگی ما یکی از ایرادهای ما ایرانی‌هاست.