همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

همینجوری نوشت

یادداشت های پراکنده برای موضوعات پراکنده

هر سال محرم که فرا می رسه این فکر ذهنم را مدام مشغول می کنه که مایی که همیشه در سوگ مظلومیت حسین (ع) گریه می کنیم و از مصیبتی که بر او و خاندانش رفت بغض در گلو حبس می کنیم اگر آن روز در میانه دشت کربلا بودیم جانب کدام طرف را می گرفتیم؟ سمت حسین (ع) و سپاه 72 نفره اش را یا سمت عمر بن سعد و سپاه 30 هزار نفره اش را؟ ظاهر هر دو طرف که پاسداری از دین خداست! این طرف می گوید که هدفش «اصلاح دین امت جدم محمد (ص) است» و آن طرف هم دم از احیای دین خدا می زند و از اسلام و حقانیت خودشان صحبت می کنند و می گویند «شما از دین خدا خروج کردید»! اگر ما آن روز بودیم و در معرض ظاهر سازی ها قرار می گرفتیم، با چه کسی دوستی می کردیم و با چه کسی دشمنی؟ در سپاه چه کسی شمشیر می زدیم؟ واقعاً اگر آن روز در کنار امام حسین (ع) بودیم و او از ما می خواست به خاطر احیای دین جد بزرگوارش و حقی که از امتش ضایع شده قیام کنیم حاضر می شدیم جانب او را بگیریم؟ چند نفر از ما حاضر بودیم بدون هیچ چشمداشت دنیوی و فقط برای رضای خدا به دعوت او پاسخ دهیم؟ واقعاً اگر همین امروز ندای کیست که مرا یاری کند را بشنویم، چند نفر از ما به آن لبیک می گوییم و برای فریاد رسی می رویم؟

۹۴/۰۷/۲۵

نظرات  (۱۲)

جانا سخن از زبان ما می گویی...
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا مولای یا اباعبدالله الحسین یا سیدالشهدا علیه السلام 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم و انصر جیوش المسلمین
با نام حسین و به عشق حسین زنده ام
این که حسین (ع) فریاد می‌زند:آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ما...

ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم

سلام برادر گرامیم - نمیدونم جز تاسف خوردن چی باید گفت. خدا همه ی ما رو به راه راست هدایت کنه و آخر عاقبتمون رو ختم به خیر کنه.
سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی

سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش

سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش . . .

التماس دعا

محرم راتسلیت میگویم.
بسیارزیباومنطقی بودتشکر
بگو مولا علمدارت کجا رفت

یکی ماه شب تارت کجا رفت

چرا پشت تو خم گشته ست آقا

عصای دست بی یارت کجا رفت
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

من به یاد توو تنهایی تو بیمارم

همه شب تا به سحر دیده به هم نگذارم

عاشق و واله ومجنون توام یا مولا

از همه کوفی وشامی چه کنم بیزارم

حرمله تیر بزد بر گلوی اصغر تو

همره تیر من خسته زپای افتادم

دست عباس علمدار زتن گشت جدا

منم از خود شده بیخود به خاک افتادم

اکبر تازه جوان چونکه بگردید شهید

بشدم غمزده وبا غم تو نا شادم

برق شمشیر ستمگر که تورا سر بشکست

آتشی بود که از بیخ بکند بنیادم

شرح این غم نتوانم که گویم زخودم

از ازل مهر تو در دل بنهاد استادم


هر سال برای تو سیه می پوشیم

در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم

ما بعد هزار و چارصد سال هنوز

با یاد لب تو آب را می نوشیم