همیشه آخر سال همین است. روزهایی که با شتابی باور نکردنی می گذرند، این روزهای پایانی آخر سال آنقدر زود می گذرند که تا به خودت بجنبی رسیده ای به شب عید و بساط چی بخرم و کجا بروم و چی بپوشم ! در واقع انگاربهمن و اسفند، نه ماه های آخر زمستان که دورخیز بهار هستند برای شروع شدن !
درست است که زمستان امسال به کل فراموش کرده که باید زمستان باشد اما آخر سال هنوز آخر سال است وقتی که باید پروژه های نیمه تمام را به سرانجام برسانی، خانه ای را که تمام سال از سنگینی دویدن ها و نرسیدن ها پر از خاک است بتکانی و هزار مسأله ای که تمام سال حل نشده باقی مانده و محول کرده ای به بعدتر را سر و سامان بدهی.
اگر شما هم مثل من اعتیاد مزمن به نوشتن داشته باشی، می توانی با نوشتن چند فهرست کمی از ترست کم کنی، فهرستی از کارهایی که باید تا آخر اسفند تمام کنی و فهرستی از کارهایی که تا آخر اسفند تمام نخواهند شد و باید بروند توی فهرست آرزوهای دم عید ! نوشتن این فهرست ها بین یک روز تا یک هفته وقتت را خواهد گرفت و بعدش بسته به زمانی که باقی مانده می توانی دو تا کار انجام بدهی. اگر هنوز یک هفته [ مثل الآن که این یادداشت را می نویسم] وقت داشتی می توانی از فهرست اول شروع کنی و کارها را سامان بدهی؛ اما اگر وقتی که نوشتن این فهرست ها تمام شد، به دم عید رسیده باشی، می توانی هر دو تا فهرست را کپی کنی توی فهرست سوم !! و همان وقت که «حول حالنا» را می گویی، آرزو کنی که امسال به تمام کارهایت برسی ! خوشبختانه هنوز دم بهار آنقدر خوش بینی سراغمان می آید که باور کنیم سال جدید با قبلی فرق خواهد داشت و همه شاخ غول هایی را که امسال نشکستیم، سال بعد خواهیم شکست !