معجزه نوروز
نوروز شاید دویدن در کوچه های خاکی شهر باشد، پیشاپیش بادبادکی که پرواز نمی کند و دلهره گم شدن عیدانه ها در جیب های کم عمق کت و شلوارهای آهار دار نو ! نوروز شاید جست و خیزی شادمانه باشد در بستر علف های تازه رو، در همهمه آش رشته و هیاهوی کاهو سکنجبین در روز دردانه سیزده به در !
نوروز، شاید دست هایی باشد چفت شده در هم و پچ پچ رازهای ناگفته در کوچه های خلوت پیچاپیچ ! نوروز، شاید سفری دو نفره باشد، پر از دلهره قهر و اشتیاق آشتی و چیدن چاغاله های نارس بادام از باغ های غریبه ممنوع ! نوروز، شاید گرمای ران های نرم کودکی باشد سوار قلمدوش و حس خیسی مشکوک پشت گردن! نوروز شاید دیدار عروس های جوان باشد با دامادهای مغرور و گذاشتن اسکناس های نو در جیب کاپشن های نوه های " مغز بادام" که از آغوش می گریزند تا به تماشای برنامه کودک برسند ! نوروز، شاید همه چیز باشد، از شیرینی گس کودکی تا تلخی موقر موهای نقره ای، نوروز رویای مکرری است در خواب، آن هم خواب زندگی !
نوروزتان سبز و سبزی تان همواره مستدام باد !